- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیهالسلام
بر روی گـدایان بگـشا بـال و پرت را مـا ملـتـمـسـانـیـم دعــای سـحــرت را بـا روی سـیـاه آمــدهام مــرقــدت آقــا تغـيـير دهـم بـلکـه دوبـاره نـظـرت را ای گوشهای از چشم ترت صاحب اعجاز چرخی بده بر خـیل محبّان بصرت را با دسـت شـما بتکـدۀ دل شـده مسجـد از روز ازل داشـتـم ایـمـان هـنرت را گـفـتـند بقیع بسته و این شد که گرفتیم قدر دو حَسن در حرمت دور و برت را آقای من این جمعه فرج با تو، که عمریست مـا مـنـتـظـرانـیـم ظـهــور پـسـرت را
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
بـار دیگـر فـضـا مُـعَـطَّـر شـد هـمه جـا روشـن و مُـنَـوَّر شـد حاصلِ عشقِ بینِ شمس و قمر پـسری شد که تاج هر سر شد زد قـــدم مــــیــوۀ دل زهـــرا شـادی مـا دو صد بـرابـر شـد غـم فـراری شد و شـعـف آمـد اینچـنین غصه هـایمان سر شد حـسـن دیـگــری ز آل عــلــی آفـــریــده بـه دسـت داور شــد مـژده آمـد!! کـه دلـبــری آمـد شـب مـیـلاد عــسـکــری آمـد گــوهــری از دلِ جـنــان آمــد مـــاه تـــابـــان آســمــان آمــد مـــاورای تــمــام خــوبــیهــا دُرِّ دریـــا انـیــس جــان آمـــد اخـــتــر تــا ابــد فـــروزنـــده پـا نـهــاد و ز بــیکــران آمـد گـل گـلــزار حـضـرت خـاتــم بــاب تــقــوای خــانــدان آمــد پــارۀ قـلـب حــضـرت هــادی پــدر صـاحـب الــزمــان آمــد ما هـم از یـمن مـقـدمش شادیم صـلـواتـی بـر او فــرسـتـادیـم در پـسِ چـهـرهاش قـمـر دارد چون خـدا لطف مستـمـر دارد خـاتـم الانـبـیـاء به خـود نـازد که تـبارش چـنـیـن پـسـر دارد نـوۀ شـیـر قـاطـعـاً شیـر است تا چـنـان مـرتـضـی پـدر دارد غـرق در بوسه میشـود زیرا بس که لعـل لـبـش شکـر دارد کوری چـشـم دشـمـنـان عـلـی نـخـل شـیـر خــدا ثــمــر دارد ای فـدایـش شـود تـن و جـانـم مست ذکر حـسن حـسن جـانـم صاحبِ حُسن و اهل احسان است درد ما را همیشه درمان است مـثـل اجــداد طـاهــریـنـش او کرمش بی حـد و فراوان است در قـیـامـت مـحـبـتـش به خـدا بهترین رکن و اصل میزان است هـرکـسی دم زد از ولایـت او اهل تقـوا شد! اهل ایمان است ز مـرام و ز لـطـف بـیحـدّش سائل درگهـش غزلخوان است شکر حق را که با صفا هستیم عـبـد آقـای سـامــرا هـسـتــیـم مینـویـسـم ز خـصلت نـامـش دلِ عــالــم اســیــرِ در دامــش در دو دنیا به ما شرف بخـشد طـعـمِ شـیـریـن گـنــدمِ بـامـش کس ندیـده! قـسم به حق جایی بـه بـــزرگـی خـان اکــرامـش صـاحـب تــاج پـادشـاهـی شـد هرکه نوشـیده بـاده از جـامش شکر یزدان که از ازل شدهایم قــطـرهای از یــمِ غــلامـانـش با چـنین سروی چه غـم داریم با نگـاهـش دگر چه کـم داریم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
ربیع الثانی و در هشتمین روزش بهار آمد خزان غم شد وگلهای شادی بیشمار آمد به استقبال نوگل غنچهای از گلشن زهرا به شادی نغمهخوان از جنت الاعلی هزار آمد مدینه محـفـل شادی بپا شد بهر مولودی که از نسل علی در بیت هادی آشکار آمد دل هر حیدری مسلک ازاین میلاد مسرورست ملائک سوی این مولود نیکو جان نثار آمد دهـم مـاه ولا شاکر به درگـاه خـدا باشد که بهرش جانشینی نزدحق با اعتبار آمد به یاد مجتبی او تازه مولودش حسن نامید چنین دوم حسن، بین امامان با وقار آمد بیـامـد آنکـه بـابـای امـام آخـرین گـردد میان عـالـمان روزگـارش شهـریار آمد بگو تبریک میلاد پدر را بر پسر امشب به دیـدار پـدر در سامرا آن گـلعذار آمد زند مرغ دلم پر در هوای سامرا امشب که شاید قسمتم دیدار روی آن نگار آمد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
نذر گـل روی تو باید شهـر را آذین کنم اسباب شور و شادی عشّاق را تأمین کنم وقتی که یاری میرسد عطر بهاری میرسد شبهای دی را با دمت شبهای فروردین کنم جانم حسن جانم حسن جانم حسن جانم حسن کام تـمام شهـر را با نـام تو شیـرین کنم در زیر طاق گنبدت هفت آسمان گم میشود در پلّکـان بارگـاهت نـاز بر پـروین کنم بین بهشت و سامرایت سامرایت مال من اصلا نیازی نیست که عمری سبک سنگین کنم تو هرچه باشد شاهی و من هرچه باشد نوکرم این را همیشه روز و شب باید به خود تلقین کنم اعجاز ابیات کمیت باشد به لطف اهل بیت تنها کسی که شاعر کوی تو شد تحسین کنم حرف دلم را پیش از اینها خواجۀ شیراز گفت پس از لسان الغیب بیت دیگری تضمین کنم "عمریست تا من در طلب هر روز گامی میزنم دست شفاعت هر زمان در نیک نامی میزنم" ای وارث ختمی مآب ای یادگار بوتراب خورشید عالم تاب من بر عالم خاکی بتاب شأن رفیعـت را بنازم ای عزیز فـاطمه وقتی برای تو امام عصر میگیرد رکاب درک کمالت حضرت نوح نبی را کرده پیر شأنت عزیز مصریان را از خجالت کرده آب گنجینۀ اسرار را در سینه داری از ازل با تو نمیخواهد بگردد شیعه دنبال جواب هم اسقفان هم راهبان تسلیم اعجازت شدند نه اهل معرفت که محتاج توأند اهل کتاب دلتنگ دیدار تو باشد حق تعالی زین سبب تصویری از روی تو را در عرش اعلا کرده قاب در لقمههای سفرهات گویا جلالت ریخته از برکت لطف تو سائل میشود عالیجناب حاجات اصحاب و موالی را نگفته میدهی محظوظ ابوهاشم شد از آن التفات بیحساب چشمان تو خـلق بهشتی مثل سامـرا کند احسانت از اهل جهنم نیز بردارد عذاب از هر در صحنت دری سوی خدا وا میشود پایین پا پیـدا شود راهی برای فـتح باب جرم است اگر سجده به پایت حجّت حق در زمین جز سجده بر پای تو من جرمی نکردم ارتکاب از واژههای خسته کاری بر نمیآید دگر شرمندهام در شأن تو هرگز ندارم شعر ناب ناقابلی را چـشمۀ مهـر تو قـابـل میکـند آخر مرا هم لطف بسیار تو دعبل میکند با دست تو وا میشود باب العطای دیگری دارد به تو رو میزند امشب گدای دیگری بیحد و اندازه کریمی چون کریم اهل بیت در رحمت و جود و سخاوت مجتبای دیگری هر آنچه میخواهی بگیر از من گدایی را نگیر من که ندارم جز در این خانه جای دیگری تو شمع و من پروانهام با غیر تو بیگانهام رنگی ندارد پیش من اصلا حنای دیگری مسکین تو در میزند مرغ دلم پَر میزند روزی من کن از کرامت سامرای دیگری عطر خوش سیب از سوی شش گوشۀ تو میوزد داری به زیر گنبد خود کربلای دیگری فرش حـریمت بالشم آنجا پُر از آرامـشم از غیر دست تو نمیگیرم دوای دیگری در جای جای بارگاهت رد پای مهدی است سرداب سامرای تو دارد صفای دیگری بحرالفضائل هستی و من هرچه میگویم کم است مدح تو را میخوانم اما در فضای دیگری ذریۀ سلطان طوس آیینۀ شمس الشموس! دارد به دامن مادرت گویا رضای دیگری شیر درنـده رام تو فـتح الفـتوح اقدام تو تو حـیدر کـراری اما از نـمای دیگـری مانـند ذکر یا عـلی نامت گـره وا میکند ایـوانت آقـا کار ایـوان نجـف را میکـند
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
مستم امشب من ز صهبای امام عسکری سر نهم در سجده بر پای امام عسکری فوق عرش حق بود جای امام عسکری سوز نی باشد چو از نای امام عسکری ایهاالاحباب عالم غرق شور و شادی ست
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیه السلام ( مناجات اول جلسه)
دم را غنیمت میشمارم تا دمت هست هرجا که باشم بر لب اسمِ اعظمت هست از هر کسی که خواست باشم همنشینش پـرسـیـدهام اول که آیـا آدمـت هـست؟ از آدم و عـالـم اگـر شـد دست کـوتـاه در دل ندارم هیچ غم چون پرچمت هست مبهـوت و مات از سخـتیِ دنیا نگردم زیرا که رخسارم به رنگِ ماتمت هست دسـتـم چـه بـا امـیـد دق الـبـاب کـرده وقت خریدن، شوقِ جنس دَرهمت هست شعری نخوانده دیدهام در کاسه لطفت قبل از شروع شعرهایم دِرهمت هست خـشکـیـده احـوال زمیـن از عـشق اما بر چشمِ عشاق تو اشکِ بر غمت هست با یک دوا درمـانِ درد هر مریـضـی در نسخهٔ اشکی به روضه، مَرهمت هست گریه، دلـیلِ محکـمی بر آشـنایی است چشمی که گریان تو باشد مَحرمت هست گـر خـلـقـتِ عـالـم شـود قـربـانـیِ تـو از داغِ سیمایِ علی اکبر، کَمت هست هـمـراهت آیـد دشمـنت تا قـتـلـگـاهت در دست تا انـگـشـتریِ خاتمت هست
: امتیاز
|
مدح و مناجات شب جمعه ای با سیدالشهدا علیه السلام
شب جـمـعه حـرمت بوی مُحـرّم دارد بانـویی کـنـج حـرم مجـلس ماتـم دارد شب جـمـعه شده و باز دلم رفـت حرم دل آشـفـتۀ من، صحـن تو را کم دارد مادرت روضه گرفـته است برایت آقا زیر لب زمـزمۀ « وای حسـینم» دارد بیرق روضه عیان است ز روی گنبد مجلس روضه همانجاست که پرچم دارد گـریۀ مادرتان عـرش خـدا را لـرزاند روضـۀ « آه بُــنَـیَّ » چـقـدر غــم دارد حجرههای حرمت پُر شده از ذکر حسین هر که آید به حـرم نـام تو را دم دارد در هوای لب خشکت به لب آب فرات چـشم هر زائرتان چـشمۀ زمـزم دارد عطر سیب حرمت از سر شب تا به سحر بُرده غم از دل هرکس که به دل غم دارد فطرس امشب چقدر بر تو سلام آورده فطرس انگار خبر از همه عالـم دارد
: امتیاز
|
مدح و ورود حضرت معصومه سلام الله علیها به قم
دارد مسیـح مـا میآیـد دیگـر از راه پس خیر میبـیند گدا سرتا سر از راه ما قـبلۀ خود را گرفـتـیم آخـر از راه دست نـیاز از مـا و نـاز دلبـر از راه از شوق لبـریز است چشم جاده حتی از خانه بیرون ریخت هر دلداده حتی این دختر زهرا که نه! زهراست اصلا در صبر عـین زینب کبراست اصلا بین کریمان شُهـره در دنیاست اصلا جان علی موسی الرضای ماست اصلا ساکن شده اینجا! که چون باران ببارد در شـورهزار شهـر قـم گـنـدم بکارد در محـمـلـش امـنـیـتـی بـسـیـار دارد انـدازۀ یـک شـهـر خـدمـتـکـار دارد هـــم نــاقــهای آرام و بــیآزار دارد هم اینکه راهی راحت و هموار دارد اهل محل نه بد دهـن نه لات هـستـند تا چند خانه دور و بر سادات هـستند چشمی به ناموس خدا هرگز نخورده بر چـادر او جـای پا هرگز نخـورده سیلی به رویش بیهوا هرگز نخورده آسیـبی از شـلاق ها هـرگز نـخـورده امن است راهش بیبرو برگرد اینجا سر را به زیر انداخـته هر مرد اینجا دسـتی سـوی مـعـصـومـۀ طـه نـیامد پیـش نـگـاهـش خـیـزران بـالا نـیامد تا کـاخ بـالأجـبـار و با دعـوا نـیـامـد پـای پـیـاده یـک قــدم حــتـی نـیـامـد هر چند بیبی روزه بود اما غـذا بود در هر شـرایط احـترام او به جـا بود
: امتیاز
|
مدح و ورود حضرت معصومه سلام الله علیها به قم
مژده دهید باغ را، چون برکات میرسد این یَم و شورهزار را، قند و نبات میرسد قصدش اگرچه قم نبود، دست قضا ببین عجب! حضرت معصومه به قم، قبلِ وفات میرسد کشتیِ نـوح آمده، بر روی ناقه جلـوهگر این خبر از سَما رسید، راهِ نجات میرسد حُسنِ تمامِ اهلبیت، منبع جـود و معرفت هم بـرکـات آمـده، هم حـسـنات میرسد بر دل عـاشـقان بَسی، از نفسِ مقدسـش با قدمِ مبارکـش، شـور و نشاط میرسد بوی مدینه میوَزَد، از سرِ جاده بر مشام جاده شده معـطرش، تا نـفحات میرسد سجده كنید جـنیّان، همچـو ملائكه بر او وقت رسیدنش به قم، وقتِ صلاة میرسد تشنۀ معرفت اگر، تشنه هنوز مانده است بر لب خشک او بگو، آب حیات میرسد بانوی قم کریمه است، مثلِ برادرش رضا بر سر زائران خود، حینِ ممات میرسد از طرف رضا بُوَد، به دستِ خواهرش اگر برای کـربلا به ما، برگِ برات میرسد او نرسیده بر رضا، پس نَشود چُنین دگر حالْ بِدان که زائرش، بر عتبات میرسد مژده به جمکران دهید، از حرمِ کریمهاش غُصه مَخور که مهدی آن، جلوۀ ذات میرسد مُنـتـقـمِ فـاطمه و..، مُنتـقـمِ خـونِ حسین تِکیه به کعبه میزند، با صلوات میرسد نزد کریمه ملتمس، با ادب و تکیده باش از دل و جان قبول کن، هر چه برات میرسد
: امتیاز
|
مدح و ورود حضرت معصومه سلام الله علیها به قم
خدا پوشانده بر آن قد و بالا رخت ایمان را پدر خوانده ست در او آیه آیه شرح قرآن را چه لطفی سایه اش افتاده یارب برسر این شهر که غم لبریز شادی میکند حال پریشان را ندارم غیر باران محبّت پیشکش چیزی خداوندا مگیر از من چراغ چشم گریان را به صحنش عقل من از کوچۀ زنجیر برگشته گواه آورده در درگاه او چاک گریبان را به جا مانده ست شعله جای دل در سینه از شوقش فـرسـتادم به جای نامه، مد آهِ سوزان را به جایی که قدم بگذارد آن بانوی پاکی ها کرم در لحظه خالی میکند از شرم میدان را هزاران بار حل کردند زائرهای گریانش در این آیینه کاری روضۀ شاه خراسان را
: امتیاز
|
مدح و ورود حضرت معصومه سلام الله علیها به قم
آمدی و حق بده چشمان ما حیران شود مقدم زهرایی تو خوب گـل باران شود یا خلیله آمدی در حیرت این دشت داغ تا کـویر تـشـنۀ قـم خـانۀ رضوان شود تاهمیشه معجزه با چشم هایت ممکن است باید انسان با نگـاه لطـفـتان انـسان شود مطمئناً هرکسی چشمش به ایوان تو خورد دردهای بیدوایش یک به یک درمان شود خوشبحال شاعری که با شما همسایه است خط به خط اشعار او شیرین تر از سوهان شود باید از قم قلب خود را راهی مشهد کند عاشقی که قصد کرده زائر سلطان شود لطف کردی بانوی رحمت که از شب تا سحر خـاکـبوس مـقـدم تو خـطّـۀ ایـران شود یا کریمه محضر تو عرض حاجت میکنم با همین عرض ادب دارم عبادت میکنم
: امتیاز
|
مدح و ولادت پیغمبرم اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
سحـر مکّـه صفـای دگـری پـیـدا کرد نـالـۀ سوخـتـه دلها، اثـری پـیـدا کرد بـه تــمـنـای لـبـان پــسـر اسـمــاعـیـل زمزم از شوق، عجب چشم تری پیدا کرد نور توحید پس از غیبت طولانی خویش در حرم فرصت هر جلوهگری پیدا کرد مـا هـدایت شـدۀ نـور رسـول الـلـهـیـم بیوجود تو بشر بیسر و سامان میشد همه جا نور خدا مخفی و پنهان میشد ذکر تسبـیح تو آهنگ بیان ملک است بـیدم قـدسی تـو مُـردهای احـیـا نشود پـسـر مـریـم قـدّیـسـه، مـسیـحـا نـشود تو ز نـور احـدی، اشـرف مخـلـوقاتی تو کریمی و کریمان همه از نسل توأند سائلان بین، گـذر یـار بلافـصل توأند مکـتـب قـدسی تـو نـور حـقـایـق دارد زود شهر نـبی از مـادر ما خسته شده
: امتیاز
|
مدح و ولادت پیغمبر اکرم و امام صادق علیهم السلام
میوزد در سینهها عطر گـلستان شما میدمد نور خـدا از عمق چشمان شما نوبهـاری در دل ماه ربیع الاوّل است خنده زد گل در حضور روی خندان شما یا رسول الله گـفـتم پَـر گرفـتـم تا خـدا شد مدینه مقـصد این عبد حـیران شما اوج معراج دل ما گنبد خضرای توست میدرخـشد آفـتاب از صبح تابان شما هر دلی که دور شد از تو کویری میشود تـشـنـهام تا که بـبـارد بـاز بـاران شما هر کسی مهجور ماند از آیههای بندگی زود آدم میشـود با صوت قـرآن شما حلم و تقوا و جهاد نفس و ایمان با عمل قطرهای از شرح اقیانوس برهان شما بارها گـفتی که جان من فـدای فاطمه جان عالم گردد آقاجان به قـربان شما عاشـقی ایـرانیام از شیـعـیان حـیدرم پـیـرو سلـمانم و عـمری مسلـمان شما امتـداد نـور تو در صادق آل عـباست در مسیر جعفریم از لطف و احسان شما حاجت ما را به دست شاه مشهد دادهای خاکـبـوس بچـههای توست ایران شما حال و روزم نیست خوب اما مداوا میشوم تا که زانو میزنم در نزد خوبان شما این شب عیدی تفضّل کن برات کربلا کاش میشد در حرم باشم به فرمان شما منتظر هستیم تا مهدی بیـاید از حجاز غـرق آرامش شود قـلب پـریشان شما
: امتیاز
|
مدح امام جعفر صادق علیه السلام
از قضا ما را خدا از اهل ایمان مینویسد ما أطیعـوالله میدانیم، قـرآن مینویسد قُل تَعالَو نَدعُ میخوانیم، ثابت میکند ما مومنِ عشقیم، آری آلِ عمران مینویسد در مسلمانی قدم برداشتیم آنجا که حیدر ما مسلمانِ علی هستیم، سلمان مینویسد سختی از دین نیست؛لا اِکراهَ فِی الدّین؛ شیعه هستیم مذهبِ ما را امامِ صادق آسان مینویسد صادقُ الوَعدیم، ما را عشق این سان میپسندد صادقُ القَولیم اگر از راستگویان مینویسد حرف از ابراهیم از آتش میشود، کو یارِ صادق؟ از تنورِ خانه میپرسم، گلستان مینویسد سرّ تبـیـاناً لِکلِّ شیء یعنی او که حتی طفلِ مکتب خانهاش تفسیر تبیان مینویسد آفرینش در نگاهش شرحِ توحیدِ مُفضَّل علم یعنی قالَ صادق، اِبنِ حیّان مینویسد
: امتیاز
|
مدح امام جعفر صادق علیه السلام
وقتی بیانجامد به وصل یار مقصد دیدنیست در محضر محبوب دیدار مجدّد دیدنیست در جسم و جان او خدا بهتر مجسّم میشود در او تجلّیِّ صفات حیِّ سرمد دیدنیست با حُسن روی یوسـفی از یوسفان فاطمه خال سیاه ابروی خم زلف مجعد دیدنیست قصد زیارت میکنیم از دور قطعاً زائریم خورشید دارد ارتزاق از فیض نور خانهاش موسا اقامت کرده در وادی طور خانهاش آئینه دار پنج تن بر خلق عالم حاکم است عرض ارادت میکنم اما به شکل دیگری تقدیم حضرت میکنم با جان و دل شعر تری مولا قدمگاهش همیشه قبله گاه اولیاست در فطرت ما ریشه دارد مهر پنهانی ما اسباب خدمت میشود افکار عـرفانی ما سادات مجلس معذرت آقا به خاک افتاده است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبرم اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
گـرفـته نـورِ وجـودِ تـو آسـمـانهـا را اِحاطه کرده زمین را و هم زمانها را شُکـوه داده ظُهـورت به عـالـمِ هـستی وقـار داده حُـضورِ تو کـهکـشانها را به بوی عطرِ تنت، یاس گیج شد، اُفتاد خراب و مَست نِمودی تو باغبانها را تویی که روح گرفته، صَلات از نَفَسَت عُروج می دهی هر دَم نمازخوانها را تو خـواستی که توجُّه به قـامتت نشود کـنارِ خویش نـشاندی اگر جـوانها را به خُلق و خو و خوش اخلاقیِ تو جَذب شدند کـشیده ای پیِ خود خِـیلِ کاروانها را میانِ مُشتِ تو سنگی خُـداخُدا میگفت نخوانده درس، تو از بَر شدی زبانها را مرا که نیست زَبانی، بیان کنم مَدحَت که گفته حق به کتابش یکایک آنها را علی عِدالتِ مَحض و، تو رَحمتِ مَحضی به این صفات گرفتید، روح و جانها را چه ارتـباطِ عجـیـبیست در میانِ شما که مـات کـرده تـمامیِ نکـتـهدانها را عـلی کنارِ تو، یعنی: تو در کـنار خدا کـشانـدهایـد به دیـوانـگـی روانهـا را قـیامت است به دستانِ دخـترت زهـرا شفـیعهای که پـنـاه است بیاَمـانها را همان که خَلق شد از نورِ او همه عالم همان که داده خُدا دستِ او کرانها را همان که بر حَسَنش سَجده می کند یوسف که وا گذاشته حُسنَـش همه دهانها را همان که خونِ حُسینش بقای دینِ تو شد که قَبضه کرده به نامَش همه زمانها را همان که زینبِ او داده با عَـمَل تعـلـیم شجاعتی که خودش داشت، خطبهخوانها را مرا دوباره به آئینِ خویش دعوت کن بگـیـر دستِ ضـعـیفان و ناتـوانها را نفـس بزن، که مُسلـمان شَویم بارِ دگر نگاه کن، که بهاران کـنی خَزانها را
: امتیاز
|
مدح امام جعفر صادق علیه السلام
صدق در گفتار تو کامل نمایان میشود اهل بدعت از کلام تو هراسان میشود مکتبی تأسیس کردی بر مدار مصطفی دین احمد جان گرفته مثل باران میشود چه نفسهایی زدی در راه علم و معرفت با نفـس های شـما آدم مسلـمان میشود صـادق آل مـحـمـد وارث صـدیـقـهای از مسیحایی دمت هر درد درمان میشود ای کـلام الله نـاطـق، قـبـلـۀ اهل یـقـین پای این مکتب فقط تفسیر قرآن میشود بارها پـای پـیـاده رفـتـهای کـربوبـلا این ارادتها سرانجامش حسین جان میشود تاکه نام پاک جدت میرسد، بیمعطلی نالهات پُر آه و چشمان تو گریان میشود کربلا بستی به سر عمامه مشگی، چرا؟ تا بگویی که امامت هم پریشان میشود روضه خوانها،منبریها را تو مدیون کردهای خانۀ بیروضه و بیگریه ویران میشود
: امتیاز
|
مدح و ولادت پیغمبرم اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
قـلـم به دست گـرفـتـم دوبـاره بـنـویسم نـهـاد عـشـق شـدم تا گـزاره بـنـویـسـم عصارهای که رسید و زمین به آب رسید عصارهای که چکید و شراب ناب رسید در آن زمان که بشر محو بتپرستی بود تمام فرصتشان صرف عیش و مستی بود به گـوش بـاش خـداونـدگـار گـمـراهی رسیـده است سحـر در پـسِ شبِ واهی خدا به خلقـت زیـبای خود نـمک پاشید به خـلـق جـاذبۀ روی عـشق مـینـازید بـه ســردی نَـفَـس آدمـی حــرارت داد زمین خشکِ هـوسباز را طراوت داد دو قطره اشک محمد، دوسال باران بود رسول میشود از بس به فکر انسان بود
: امتیاز
|
مدح و ولادت پیغمبر اکرم و امام صادق علیهم السلام
به نام قـبـلۀ شـاه نجـف، به نام نـبـی مـنـم غـلام عـلـی و مـنم غـلام نـبی علی و فاطمه، داماد و دخترش هستند چه بیـش ازین بنویـسیم از مقام نبی نوشتهاند سخن گفته در شب معراج خـدا به لهجۀ حـیدر، به احـترام نبی به آنکه تهمت هَذیان به او زده لعنت همیشه وحی گره خورده با کلام نبی بگو به دشمن حـیدر، خدا خدا نکـند علی علی ست مناجات صبح و شام نبی بـگــو کـه اشـهــد انَّ عـــلـی ولــی الله سلام حضرتِ از درک ما، فراترها ســلام ســایــۀ بــالا ســر ابــوذرهـا بزرگ و کوچک نسلت همیشه سلطانند تو نور عـالـم امکان، تو مـاه تابـانی تو قبلهای، تو مرادی، تو جان جانانی به یُـمنِ مَـقـدم تـو بـتـکـده، مُـصـلا شد جهان برای همیشه است، آرزومندت شده هواییِ شصت و سه سال لبخندت همان که خواستهای شد، مسیر عاشقیام همیشه بر سر این سفره میهمان هستم همیشه شامل این لطف بیکران هستم درین زمانه که دلسوز و تکیه گاهی نیست
: امتیاز
|
مدح پیغمبرم اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
آغـاز کردم عشق را با « یا محمد» زیـباترین ذکـر است برلبها محمد خـاتـم شـدن برانبـیـا؛ ثـابت نـمـوده دردانـۀ هـسـتـی بـود تـنـهـا مـحـمـد قلبش پُر از مهر و عطوفت؛ مهربانی دارد دلی واسـع تر از دریـا محـمـد گـویای این مطلب شده رفـتار احمد بـر کـل ابـنـاء بـشـر«بـابـا» محـمد مجنون شده صد یوسف مصری به خالش سازد ز هر کس، عـاشق شیدا محمد زیباترین وصفی که او را شاد کرده این جمله باشد« یا ابا الزهرا محمد« ما شیعـیـان حـیدر و صدیـقه هستیم ما را بـخـر، سوگـند بر مـولا محمد خـیلی دلـم تنگ است ای آئینه مهر با یک نگـاهـی کـن مـداوا یا محـمد کرببلا رویای هر قلب حسینی است مـا را رسـان تا تـربت اعـلا محـمد
: امتیاز
|
مدح پیغمبرم اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
از کتاب وصف تو یک حرف هرکس خوانده باشد از سر حیرت دهانش چون حرا وا مانده باشد هر کسی از سجده بر نورت تمرد کرد، رد شد عدل حق است این که شیطان را ز عرشش رانده باشد هر سری در ارتش علم تو باید پا بکوبد خواه او سرباز باشد خواه او فرمانده باشد جز برای مرتضی افلاک در خاطر ندارد حکم تو خورشید را از راه، برگردانده باشد بیت تو صُنع خداوند است پس جا دارد آقا اینکه عزرائیل پشت در معطل مانده باشد آتشی بر پا کنی قبل از قیامت تا که در آن نامۀ اعمال ما را دخـترت سوزانده باشد
: امتیاز
|